قدمت مباركمون باشه زندگي من
مامان جون سورپرايزمون كردي🤩من براي ساعت ١٠ شب ٢٥ دي ماه بليط سينما گرفته بودم و از بعد ناهار خوابيدم تا شب راحت بيدار بمونم. ساعت ٦ عصر از خواب پاشدم و يه تغييراتي احساس كردم، با دكتر تماس گرفتم گفت برو به يك درمانگاه و اگر چيز خاصي بود بيا. با بابايي و زن عمو و نويد رفتيم بيمارستان نجميه كه نزديكمون بود. گفتن بچه داره دنيا مياد 😲من از شوك گريه مي كردم و اومدم به دكترم زنگ زدم گفت بدو بيا مطب. تا رسيدم نامه داد و گفت برو بيمارستان تا من برسم. من بدو بدو رفتم ساك و برداشتم و راهي شدم. ساعت ٢:٢٠ بامداد ٢٦ دي ماه شما پا به دنياي قشنگ ما گذاشتي😍 لذت بخش ترين حس دنيارو تجربه كردم وقتي اولين بار صورتت و روي صورتم گذاشتن... بي اندازه عاشق...